صفحه رسمی مای درس

اطلاع از آخرین تغییرات، جوایز و مسابقات مای درس
دنبال کردن
دانلود اپلیکیشن
1 سال قبل
0

معنی واژگان درس «دماوندیه»:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

گیتی

جهان

پیوند کردن

خویشاوندی کردن

سیم

نقره

میان

کمر، وسط

تا

به این دلیل که

نهفتن

پنهان کردن

وارهی

رها شوی

وین

و این

دَم

نفس

سپهر

آسمان

جور

ستم

خموش

ساکت

آوند

آونگ، آویزان، آویخته

نواختن

کوبیدن

شو

برو

بنواز

بزن

نی نی

نه

نیَم

نیستم

خرسند

راضی

نهفته

پنهان شده

یک چند

مدتی، چندی

وَرَم

آماس

فرو نشیند

فروکش کند

ضماد

مرهم

همی گوی

بگو

افسرده

یخ زده، غمگین

همی خند

بخند

یکی پند

پندی

گر

اگر

نهفته

پنهان

سوختن

سوزاندن

سرسپید

موی سپید

معجر

روسری، سرپوش

کبود

آبی سیر

ارغند

خشمگین و قهرآلود

اژدها

مار بزرگ

خروشیدن

فریاد زدن

شرزه

خشمگین،  غضبناک

پی

پایه، شالوده، بن، بیخ

اساس

پایه

گسلیدن

پاره کردن، جداکردن

تزویر

دورویی، ریاکاری

بن

ریشه

منّت

نیکویی، احسان

زین

از این

سفله

فرومایه، بد سرشت

ستاندن

گرفتن

داد

حق و حقوق

دیده

چشم

به دیده منّت

چشم، فرمان می بریم

شدنی

ممکن

واسه

برای

عن قریب

به زودی

عملیات

اجرای طرح نظامی

کاری افتاد

مؤثر واقع شد

کریم

بخشنده

عامل

عملیات کننده

تخریب

نابودی

قدر

اندازه

خدا وکیلی

به راستی

بالاغیرتاً

از روی جوانمردی

معطّل

بیکار، بلاتکلیف

فعلاً

به طور موقت

معطل کردن

تأخیر کردن، درنگ کردن

بزنیم به دشت

برویم

مواضع

موضع ها، مکان ها

چموش

سرکش، لگد زدن

انگاری

گویی

افسار

عنان، دهانه، لگام

استقبال

پیشواز

مرد حسابی

حسابگر

قدر

اندازه

سلّانه سلّانه

آرام آرام، به آهستگی

پوزه

پیرامون دهان

زبان فهم

فهمیده، باشعور

مدام

پیوسته

نفهم

بی شعور

در رفتن

گریختن

بالاخره

سرانجام

طعنه زدن

سرزنش کردن

بعثی

عضو حزب بعث

بهت

حیرت

بگرای

حمله ور شو، حرکت کن

اساس تزویر

پایه های حکومت ریاکار

کاچی

نوعی غذا با آرد و روغن

خنده اش می گیرد

شروع می کند به خندیدن

لو برویم

جای نهفتن مان آشکار شود

این نژاد و پیوند

منظور نژاد و پیوند ستمگران

گردون

فلک، آسمان، در اینجا روزگار

شرارت

بدی، بدخواهی، فتنه، خباثت

سعد

خجسته، مبارک، متضاد نحس

اورند

اورنگ، تخت، تخت پادشاهی

پس افکند

پس افکنده، میراث، به جا مانده

ضماد کردن

بستن چیزی بر زخم، مرهم نهادن

فسرده

یخ زده، منجمد، افسرده و غمگین

گرزه

ویژگی گونه ای مار سمی و خطرناک

تلفات

ضایعات، مرگ و میرها، کشته شدگان

نحس

شوم، بدیمن، بداختر، گجسته، ناهمایون

ستور

چهارپا، جانوران چهارپا به ویژه اسب، استر و خر

زل زدن

خیره  شدن، با چشمی ثابت و بی حرکت به چیزی نگاه کردن

اختر سعد

سیّاره مشتری یا هرمز است که به خجسته مهین نامبردار است

دیو سپید

موجودی افسانه ای و اساطیری در شاهنامه که به دست رستم کشته می شود

کلوخ

پاره گِل خشک شده به صورت سنگ، پاره گل خشک شده به درشتی مُشت یا بزرگتر

عامل تخریب

شخصی نظامی که کارش نابودکردن هدف های نظامی به وسیلۀ انفجار و کار گذاشتن تله های انفجاری است

کافور

ماده معطر جامدی که از گیاهانی چون ریحان، بابونه و چند نوع درخت به دست می آید. در قدیم به عنوان مرهم و دارو روی زخم می مالیدند

 


سایر مباحث این فصل